بیوگرافی جول اوستین

 

 

جول اسکات اوستین که به جول اوستین معروف است.او واعظ، سخنران، نویسنده و کشیش ارشد کلیسای لیکوود است. با توجه به اینکه او هیچگاه بدون لبخند نبوده و همین باعث شد که او به خوش اخلاقی نیز مشهور شد.کلیسای لیکوود از جمله بزرگترین  کلیساهای غیر فرقه ای در آمریکا است؛ او هر یکشنبه در مقابل هزاران نفر سخنرانی می کند.

دوران کودکی و نوجوانی :

جول اوستین1963 در ایالت تگزاس آمریکا چشم به جهان گشود. نام پدرش جان و مادرش دولورس پیلگریم می باشد. مذهبش پروتستان است. پدرش نیز یک کشیش بوده است و در سال 1959 سخنرانی های خود را در یک فروشگاه قدیمی در لیکوود آغاز کرد. او ابتدا تمایلی به کشیش شدن نداشت اما در سنین نوجوانی با پدرش برای گسترش و بازسازی کلیسای لیکوود تلاش کردند و جرقه ای بود که در راه کشیش شدن قدم بگذارد.

 

شروع فعالیت :

در زمان سخنرانی پدرش در لیکوود، با اینکه انجا به اندازه ی 200 نفز ظرفیت داشت، ولی فقط 90 نفر به ان سخنرانی می امدند.با وجود این شرایط، پدرش به کارخود ادامه داد تا اینکه بعد از مدتی مردم بسیار استقبال کردند و جمعیت زیادی بر سخنرانی ها به انجا می امدند.

 

دستاورد :

در ماه حدود 20 میلیون نفر کنفرانس های جول اوستین را می بینند. هم چنین او نویسنده هم هست و 7کتاب بسیار معروف و پرطرفدار هم دارد. هدفش این بود که در زمینه ی عشق به خدا کار کند.او در سال 2003 توانست باشگاه تیم بسکتبال هیوستون راکتز را بخرد و بعد هم آن را تبدیل به کلیسا کرد.او به مدت 2سال انجا کار کرد تا در نهایت توانست کلیسایی با ظرفیت 16 هزار صندلی را ایجاد کند. البته این کلیسا ماجرایی دارد که در ادامه توضیح میدهم.

برخی کتاب های جول اوستین :
  • تفکر قدرتمند
  • محافظ روح
  • درمان در دستان شماست
  • ثروت بیش از حد
  • خدمت به دیگران
  • موفقیت پس از شکست
  • پاداش صداقت در کار و…

 

داستان جالب کلیسای  لیکوود از زبان جول اوستین :

می دانید ما چگونه کلیسای لیکوود را پیدا کردیم؟

فقط با یک تماس تلفنی!!! باور می کنید؟؟

در اصل ماجرا به این صورت بود که، ما سخت تلاش می کردیم تا یک سالن سخنرانی بسازیم یا خریداری کنیم؛ اما برای بار دوم زمینی که پیدا کردیم و قصد خرید ان را داشتیم، قبل از ما به فردی دیگر فروخته شده بود.

من از این اتفاق خیلی ناامید شده بودم و فکر کردم دیگر زمین مناسبی برای من نیست.

اما باید به این نکته توجه کرد که وقتی می بینید با روش و کار خودتان نمی توانید به خواسته تان برسید، به این دلیل است که خداوند چیز بهتری را برای شما در نظر گرفته است.

شاید در ان لحظه نبینی یا متوجه نشوی و لی باید به خداوند توکل و اعتماد داشته باشی.

یک روز بعدازظهر در دفترم حسابی مشغول کار بودم. یکی از دوستانم که مدت ها بود با هم در ارتباط نبودیم،  با من تماس گرفت. او گفت: جول من یک ایده دارم. برای اینکه بیشتر صحبت کنیم، با یکدیگر قرار ناهارگذاشتیم.

روز بعد، به من گفت که تیم بسکتبال راکتز از مرکز کامپک رفتند و لیکوود میخواهد زمین را دوباره برای فروش قرار دهد. من با شنیدن این قضیه، مجدد انگیزه گرفتم و پیگیر شدم.

صاحب این زمین شهرداری بود.به همین دلیل درخواست خرید زمین را دادم.انها هم از این ایده ی ساخت کلیسا در ان منطقه، بسیار استقبال کردند.

این را بدانید که خداوند همیشه بهترین ها را برای شما می خواهد و در مسیر زندگیتان، افراد مناسبی را قرار می دهد.

 

شاید تفکر ما تا قبل از ورود جول اوستین به کلیسا و کشیش شدنش این بود که کشیش ها فقط باید حرف هایی مرتبط با دین را برای ما بیان کنند. ولی جول اوستین متفاوت بود. به این صورت که بیشتر روی مسائل روانشناسی تمرکزکرده بود.او هدفش این بود که مردم را بیشتر با خدا اشنا کند؛ هم چنین در مورد عشق و وجود خداوند برای انسان ها صحبت می کرد.

او هم چنین سعی دارد که دیدگاه اشتباه ادم ها را عوض کند و باورهای درست و قوی تری را جایگزین کند. نکته ای که خیلی قابل توجه است این می باشد که هر انسانی با هر دین و مذهبی که دارد، میتواند به سخنان جول اوستین گوش کند.چون حتی کوچکترین توهینی به دین کسی نمی شود.

اگر یکی از سخنرانی های جول اوستین  را دیده باشیم، متوجه زیبایی کلام و قدرتش می شویم. اما با تمرین های زیاد تبدیل به یک سخنران بزرگ شد.از دیگر مواردی که بهتر است بدانیم این می باشد که او نظراتش ترکیبی از دین و قوانین حاضر در جامعه است.

در حرف های او می توان وجود خدا، معنی عشق خداوند و انسان بودن را فهمید. او تمام این مسائل را به خوبی درک کرده است.  همین عامل، باعث ایجاد تاثیرگذاری او شده است که میتواند در تمام جهان انقدر طرفدار داشته باشد.

 

زندگی خصوصی جول اوستین :

همسرش ویکتوریا اوستین با نام اصلی ویکتوریا آیلاف متولد سال 1961 است که در سال 1987، با جول اوستین که 2سال هم از او کوچکتر بود، ازدواج کرد

آشنایی ویکتوریا و جول اوستین از زبان خودش :

من چطور با ویکتوریا آشنا شدم؟

وقتی که می خواستم برای ساعتم باتری بخرم، می توانستم به هر مغازه ای بروم. صدها مغازه در هیوستون وجود داشت. اما کاملاً تصادفی به مغازه جواهرفروشی مادرش رفتم و ویکتوریا هم آنجا بود.

خداوند من را به آنجا هدایت کرد.

چه می خواهم بگویم؟

هیچ چیزی اتفاقی ، اتفاقی نیست، قدم های شما توسط خدا هدایت می شود.

 

اکنون دو فرزند به نام های جاناتان و الکساندرا دارد. اگر بخواهم یک نکته ی جالب در مورد زندگی او بگویم این است که همسرش نیز، یک کشیش است.

 

چند جمله‌ی انگیزشی از جول اوستین:

 

  • خداوند به هیچ مشکلی اجازه ورود به زندگیتان را نمی دهد مگر اینکه بداند شما از پس آن بر میایید.
  • افکار منفی به هر حال به سراغ ما می آیند و کلید این است آنان را بر زبان نیاوریم و به آنها توجه نکنیم.
  • هر زمانی فکر کردید از پس مشکلی بر نمیایید سه کلمه بگویید: خدای من بزرگه.
  • نمی توانید بر خلاف قوانین هستی عمل کنید و از خدا انتظار داشته باشید شما را به خواسته یتان برساند.
  • وقتی مشکلی برایتان پیش می آید با خودتان بگویید که این بخشی از مسیر هدف من است.

 

4 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *